این متن پیاده شدهی سخنرانی تونی کلیف در کنفرانس مارکسیسم در سال ۱۹۹۶ است که نخستین بار در جلد اول گزیدهی آثار تونی کلیف، مبارزهی بینالمللی و سنّت مارکسیستی در سال ۲۰۰۱ در لندن منتشر شد.
سخنرانیام را با نقل قولی از انگلس در مورد خودش آغاز میکنم یعنی این که وی نسبت به مارکس نقش درجهی دومی بازی میکرد. صادقانه بگویم، نسبت به مارکس نقش درجهی دوم بازی کردن خود یک دستاورد درست و حسابی است. حتی نقش ۱۵۰ ام نسبت به مارکس بازی کردن هم یک دستاورد است! اما من به شما نشان خواهم داد که در واقع فردریک انگلس به نقش خود کم بها داده است. او تا اندازهای در مورد خودش فروتن بود. او نقشی پررنگتر از نقش درجهی دوم داشت و من نشان خواهم داد که او تأثیر عظیمی بر مارکسیسم گذاشت و بسیاری چیزها را مستقل از مارکس و پیش از مارکس به مارکسیسم افزود.
این ادعا را میتوان به سادگی محک زد. مجموعهی آثار مارکس و انگلس را مرور کنید ببنید چه زمانی برای اولین بار مفهوم محوریت طبقه کارگر در نوشتههای آنان پدیدار شد. آیا این مارکس بود که نخست به این نکته دست یافت یا شخصی دیگر؟ این انگلس بود که در کتابی با عنوان وضعیت طبقهی کارگر [در انگلستان ۱۸۴۴] که در ۱۸۴۴ در پاریس منتشر شد به این نکته اشاره کرد. این کتاب آشنایی فوقالعادهای با نقش طبقهی کارگر، نه تنها در تاریخ بلکه در آیندهی جامعه به دست میدهد.